سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یک روز بارانی

کیش مهر

علامه محمد حسین طباطبایی(قدس الله روحه) از بزرگ مردانی است که دیگر نظیری برای ایشان نیست
به مناسبت سالگرد ارتحال ملکوتی ایشان مطالبی تقدیم دوستان می شود. که مروری است بر زندگینامه و نظرات علمای دیگر که در خصوص ایشان بیان شده، هم چنین نظرات مرحوم علامه در خصوص برخی از علمای گذشته و حال که خواندن دوباره آن ها نیز قابل استفاده است.

زندگی نامه خود نوشت علامه طباطبایی(ره)
متن زیر زندگی نامه خود نوشت علامه محمد حسین طباطبایی است که در اوایل سال 1341 هجری شمسی نوشته شده است .
نویسنده، محمد حسین طباطبایی سال1281 شمسی در تبریز در میان یک خانواده علمی به وجود آمده ام. در سن پنج سالگی مادر و در سن نه سالگی پدر را از دست داده ام و به مناسبت این که کم و بیش مایه معاش داشتیم سرپرست ما (وصی پدر) وضع زندگی ما به هم نزد و تحت مراقبت و پرستاری یک نفر خادم و یک نفر خادمه قرار گرفتیم. کمی پس از درگذشت پدر به مکتب و پس از چندی به مدرسه فرستاده شدیم و بالاخره به دست معلم خصوصی که به خانه می آمد سپرده گشتیم و به این ترتیب تقریبا مدت شش سال مشغول فرا گرفتن فارسی و تعلیمات ابتدایی بودیم.
آن روزها تحصیلات ابتدایی برنامه معینی نداشت. همین قدر به یاد دارم که در فاصله میان 1290-1296 که مشغول بودم، قرآن کریم را که معمولا پیش از هر چیز دیگر خوانده می شد، و کتاب گلستان و بوستان سعدی و نصاب و اخلاق مصور و انوار سهیلی و تاریخ معجم و منشآت امیرنظام و ارشادالحساب را خواندم.
سال 1297 وارد رشته های علوم دینیه و عربیه شدم و تا سال 1304 به قرائت متون سرگرم بودم. در ظرف همین هفت سال در علم صرف کتاب امثله، صرف میر، و تصریف و در نحو کتاب عوامل، انموذج، صمدیه، سیوطی، جامی و مغنی و در بیان کتاب مطول  و در فقه کتاب شرح لمعه و مکاسب  و در اصول کتاب معالم، قوانین، رسائل  و کفایه و در منطق کبری و حاشیه  و شرح شمسیه و در فلسفه کتاب شرح اشارات و در کلام کتاب کشف المراد را خواندم و به همین ترتیب دروس متن ( در غیر فلسفه و عرفان) خاتمه یافت.
سال 1304 برای  تکمیل تحصیلات خود عازم حوزه نجف گردیدم و به مجلس درس مرحوم آیة الله آقای شیخ محمد حسین اصفهانی حاضر شده یک دوره خارج اصول که تقریبا شش سال طول کشید و چهار سال نیز خارج فقه معظم له را درک نمودم و هم چنین هشت سال در خارج فقه مرحوم آیة الله نائینی و یک دوره خارج اصول معظم له حضور یافتم و کمی نیز به خارج فقه مرحوم آیة الله آقای سید ابوالحسن اصفهانی رفتم. کلیات علم رجال را نیز پیش مرحوم آیة الله حجت کوه کمری رفتم. در فلسفه نیز به درس حکیم و فیلسوف معروف وقت، مرحوم آقای سید حسین بادکوبی موفق شدم. در ظرف شش سال که پیش معظم له تلمذ می کردم منظومه سبزواری و اسفار و مشاعر ملاصدرا و دوره شفای بوعلی و کتاب اثولوجیا و تمهید ابن ترکه و اخلاق ابن مسکویها خواندم.
مرحوم بادکوبی از فرط عنایتی که به تعلیم و تربیت نویسنده داشت برای این که مرا به طرز تفکر برهانی آشنا ساخته و به ذوق فلسفی تقویت بخشد، امر فرمود که به تعلیم ریاضیات پردازم. در امتثال امر معظم له به درس مرحوم آقا سید ابوالقاسم خوانساری که ریاضی دان زبردستی بود حاضر شدم و یک دوره حساب استدلالی و یک دوره هندسه مسطحه و فضایی و جبر استدلالی از معظم له فراگرفتم.
سال 1314 در اثر اختلال وضع معاش ناگزیر به مراجعت شده به زادگاه اصلی خود تبریز برگشتم و ده سال و خرده ای در آن سامان به سر بردم که حقا باید این دوره را در زندگی خود دوره خسارت روحی بشمارم، زیرا در اثر گرفتاری ضروری به معاشرت عمومی وسیله تامین معاش که از مجرای فلاحت بود از تدریس و تفکر علمی جز مقداری بسیار ناچیز باز مانده بودم و پیوسته با یک شکنجه درونی به سر می بردم.
در سال 1325 از سر و سامان خود چشم پوشیده زادگاه اصلی را ترک گفتم و متوجه حوزه قم گردیده بساط زندگی را در این شهر گستردم و دوباره اشتغالات علمی را از سر گرفتم و تا کنون که اوایل سال 1341 می باشد روزگار خود را در این سامان می گذرانم. البته هر کسی حسب حال خود در زندگی خود خوشی و تلخی و زشت و زیباییهای دیده و خاطره هایی دارد. من نیز به نوبه خود و خاصه از این نظر که بیشتر دوره زندگانی خود را با یتیمی یا غربت یا مفارقت دوستان یل انقطاع وسایل و تهیدستی و گرفتاری های دیگر گذرانده ام، در مسیر زندگی با فراز و نشیب های گوناگون روبه رو شده، در محیطهای رنگارنگ قرار گرفته ام ولی پیوسته حس می کردم که دست ناپیدایی مرا از هر پرتگاه خطرناک نجات می دهد و جاذبه مرموزی از میان هزارها مانع بیرون کشیده به سوی مقصد هدایت می کند.

                  من اگر خارم و گر گل چمن آرایی هست       که از دست که می پروردم می رویم

در اوایل تحصیل که به صرف و نحو اشتغال داشتم علاقه زیادی به ادامه تحصیل نداشتم و از این رو هر چه می خواندم نمی فهمیدم و چهار سال به همین نحو گذراندم. پس از آن یک باره عنایت خدایی دامن گیرم شده عوضم کرد و در خود یک نوع شیفتگی و بیتابی نسبت به تحصیل کمال، حس نمودم. به طوری که از همان روز تا پایان ایام تحصیل که تقریبا هفده سال طول کشید هرگز نسبت به تعلیم و تفکر درک خستگی و دلسردی نکردم و زشت و زیبای جهان را فراموش نموده و تلخ و شیرین حوادث در برابر می پنداشتم[ کذا]. بساط معاشرت غیر اهل علم را به کلی برچیدم. در خورد و خواب و لوازم دیگر زندگی، به حداقل ضروری قناعت نموده باقی را به مطالعه می پرداختم. بسیار می شد به ویژه در بهار و تابستان که شب را تا طلوع آفتاب با مطالعه می گذرانیدم و همیشه درس فردا را شب پیش مطالعه می کردم و اگر اشکالی پیش می آمد با هر خودکشی بود حل می نمودم و وقتی که به درس حضور می یافتم از آنچه استاد می گفت قبلا روشن بودم و هرگز اشکال و اشتباه درس را پیش استاد نبردم.
از آثار مختصری که هنگام تحصیل در نجف تهیه کرده ام:  رساله در برهان، رساله در مغالطه، رساله در تحلیل، رساله در ترکیب، رساله در اعتباریات، رساله در نبوات و منامات.
از آثاری که در اوقات اقامت در تبریز تالیف شده:  رساله در اثبات ذات، رساله در اسماء و صفات، رساله در افعال، رساله در وسائط میان خدا و انسان، رساله انسان قبل الدنیا، رساله انسان فی الدنیا، رساله انسان بعد الدنیا، رساله در ولایت، رساله در نبوت، در این رساله ها میان عقل و نقل تطبیق شده است. کتاب سلسله انساب طباطبائیان آذربایجان.
آثاری که در قم به رشته تحریر در آمده است:  تفسیر المیزان که در بیست مجلد منتشر شده است. در این کتاب با روش بی سابقه ای آیه به آیه تفسیر شده است. اصول فلسفه ( روش رئالیسم) در این کتاب فلسفه شرق و غرب بررسی می شود. حاشیه کفایة الاصول. حاشیه بر کتاب ملاصدرا که در نه جلد منتشر شده است. وحی یا شعور مرموز. دو رساله در ولایت و حکومت اسلامی (فارسی و عربی). مصاحبه های سال 1338 با پروفسور کربن مستشرق فرانسوی در یک جلد تحت عنوان شیعه برای بار دوم اخیرا منتشر گردید. مصاحبه های سال 39 و سال 40 معظم له در یک جلد تحت عنوان رسالت تشیع در دنیای امروز منتشر می گردد. رساله در اعجاز. علی و الفلسفة الالهیة به فارسی نیز ترجمه و منتشر شده است. شیعه در اسلام. قرآن در اسلام. مجموعه مقالات، پرسشها و پاسخها، بحثهای متفرقه علمی، فلسفی. سنن النبی که اخیرا با ترجمه و تحقیق جناب آقای محمد هادی فقیهی در 400 صفحه منشر شده است.

علامه از نگاه بزرگان
امام خمینی (ره)
« آقای طباطبایی مرد بزرگی است و حفظ ایشان با این مقام علمی لازم است.» همچنین ایشان دراوایل انقلاب خطاب به علامه طباطبایی فرموده بودند:
« همجواری شما برای ما مغتنم است. »

آیت الله خامنه ای
« او مجموعه ای از معارف و فرهنگ اسلام بود؛ فقیه بود؛ حکیم بود؛ آگاه از اندوخته های فلسفی شرق و غرب بود؛ مفسر قرآن بود؛ از علوم اسلامی، یعنی علومی که از اسلام نشأت گرفته یا از آن تغذیه کرده است، مطلع بود: از اصول، از کلام، ادبیات، از نجوم و هیئت و ریاضیات و از برخی علوم بی نام و نشان دیگر.
(علامه طباطبائی در علوم رمل و جفر و اعداد و حساب و جمل و ابجد مهارت عجیبی داشت و با برخی از این علوم بسیار مأنوس بود. )

شخصیت او در لابه لای این دانستنی های بسیار، به کمک ریاضتی مداوم و درازمدت پرورده، صیقل یافته و پرداخته شده بود. از کسانی بود که تنها مکتب جامعی چون اسلام می تواند امثال او را در دامان پربرکت خویش پرورش دهد. چهره معنوی او، سیمای پرصلابت مردی بود که ایمانی استوار و عرفانی راستین را با دانشی گسترده و عمیق توام ساخته و با آمیزه شگفت وجود خویش، ثابت کرده بود که اسلام می تواند سوز درون دلسوختگان شیفته را با عقل راسخ فرزانگان فرهیخته یکجا گرد آورد.
او تلاش و جهاد بی انتها و خاموش نشدنی خود را هم به این معجون الهی درآمیخته بود. در یکی از حساس ترین دوران های حیات اسلام و تشیع، جانانه به دفاع از حریم معنویت اسلامی و حکمت و معرفت الهی برخاسته و مفاهیم زیبای اجتماعی اسلام را از آیات کلام الهی استخراج کرده و به عرضه کامل و جامع اسلام پرداخته بود.
او که در سفره متاع ارزنده حوزه علمیه قم در شمار درخشنده ترین گوهرها بود و به آن مدرسه اسلامی پربرکت ارزش می بخشید تنها به آن حوزه محدود نشده بود و به تدریج در همه حوزه های علمی و در هم محافل اسلامی و در سطح وسیع جامعه، حضور خود را مجسم تر و برجسته تر می ساخت، معارفی که از زبان و قلم او بر صفحه دل ها و کاغذها نقش بسته بود از صدها و هزارها زبان و با صدها و هزارها بیان در همه جا منتشر می گشت و به همه کس علم و معرفت می آموخت...
...این چشمه جوشان و فیاض دانش و عرفان و تقوای اسلامی، در راه تعلیم و تربیت شاگردانی که هر یک در عالم اسلام دانشمندی برجسته اند، توفیقی کم مانند داشته است... »

استاد مطهری ( ره)
« این مرد واقعاً یکی از خدمتگزاران بسیار بزرگ اسلام است، او به راستی مجموعه تقوا و معنویت است، در تهذیب نفس مقامات بسیار عالی طی کرده... کتاب تفسیر المیزان ایشان یکی از بهترین تفاسیری است که برای قرآن مجید نوشته شده است... من می توانم ادعا کنم که بهترین تفسیری است که در میان شیعه و سنی از صدر اسلام تا امروز نوشته شده است...
تفسیرالمیزان همه اش با فکر نوشته نشد، من معتقدم که بسیاری از این مطالب از الهامات غیبی است، کمتر مشکلی در مسائل اسلامی و دینی برایم پیش آمده که کلید حل آن را در تفسیر المیزان پیدا نکرده باشم. »

آیت الله جوادی آملی
« ..اگر استاد علامه طباطبایی را فارابی عصر بنامیم سخنی به گزاف نگفته ایم ... شهید مطهری ( با آن همه علم و فضیلت ) در مقابل علامه، به سان قطره ای بود در برابر دریا! »

آیت الله حسن زاده آملی
« به محضر مبارک جناب آیت الله حاج شیخ محمد تقی آملی ـ رضوان الله تعالی علیه ـ مشرف شدم که سخن از علامه طباطبایی، به میان آوردم. مرحوم آقای آملی به من فرمودند:
« آقا، اگر کسی باید در تحت تصرف و تعلیم کاملی به جایی برسد و قدمی بردارد، من برای شما بهتر از جناب آقای طباطبایی، کسی را نمی شناسم...»
ایشان [علامه طباطبایی] از اولیاءالله بودند، همواره در حضور، در مراقبت، در توجه بودند...
علامه طباطبایی بدون گزاف و بدون اغراق در فن اصول و فقه هر دو مجتهد بود. »

آیت الله جعفر سبحانی
« از نظر علمی و فرهنگی نباید مرحوم علامه طباطبایی را یک فرد به حساب بیاوریم؛ چرا که ایشان به تنهایی خود یک امت بود... از نظر اشاعه فرهنگ اسلامی و تحکیم آن در عصر کار امتی را انجام داد. »

آیت الله ابراهیم امینی
« علامه طباطبایی از آن شخصیت هایی است که در تمام رشته های علمی، فلسفی و اسلامی تخصص و تبحر داشته، شخصیت کم نظیری در میان علمای اسلامی است.
علامه طباطبایی، تنها یک دانشمند نبود بلکه یک عالم ربانی و مهذّب و یک انسان کامل، با تقوا و با فضیلت بود. »

آیت الله خویی (ره )
« او[علامه طباطبایی] یک مغز متفکر و انسان فوق العاده قوی و نیرومندی است. ...علامه طباطبایی، خویشتن را قربانی قرآن نمود. »

علامه طهرانی (ره)
« تفسیر المیزان به قدری جالب است و به اندازه ای زیبا و دلنشین است که می توان به عنوان سند عقاید اسلام و شیعه به دنیا معرفی کرد...»

استاد موسوی همدانی
« هیچ به یاد ندارم در طول بیست و چند سال معاشرتم با علامه طباطبایی برای طلبه ای که وارد می شد؛ تمام قامت بلند نشوند و نیز مراقبتی که ایشان از زبان خود داشتند. »

آیت الله بهجت
آیت الله بهجت فرزند خود را برای پیمودن راه معرفت به مرحوم علامه ارجاع دادند.

آیت الله سید محمد هادی میلانی (ره)
آیت الله سید محمد هادی میلانی با این که خود مدتی در نجف سمت استادی علامه طباطبائی را داشت، اما درباره ایشان می فرمود:
« اگر کسی علمیت و پایه دانش علامه طباطبائی را داشت، ادعاهای چنان و چنان می کرد، اما ایشان دم نمی زند. »
همچنین می فرمود:
« در عالم تشیّع، کسی به جامعیت آیت الله طباطبائی، یا بی نظیر است یا کم نظیر. »
و گاهی می فرمود:
« علامه طباطبائی علومی دارد که ما نداریم. » و منظورش از آن علوم، علوم باطنی و غیبی بود.
مرحوم علامه تابستان ها به مشهد مشرف می شد و آیت الله میلانی در آن زمان به ایشان خطاب می کرد:
« لذت و خوشی من، تنها همین حضرت امام رضا علیه السلام و حضور شما در مشهد است. »
باز می فرمود: « شما که در مشهد باشید، من معنای حیات را می فهمم. »

سید هاشم حداد (ره)
زمانی که عارف بزرگ، مرحوم سید هاشم حداد، به ایران و قم آمدند، میل خویش را برای دیدار علامه: « به حد کمال رسیده » وصف کردند و راضی نشدند استاد طباطبائی به دیدن ایشان بیاید، بلکه خود به منزل علامه رفتند و ساعتی در حضور هم نشستند.

آیت الله علی اکبر مرندی
عارف ناشناخته، آیت الله علی اکبر مرندی ـ که خود از شاگردان آیت الله قاضی بود ـ نیز جویندگان راه هدایت را به مرحوم علامه ارجاع می داد، و گاهی می فرمود:
« خداوند متعال، لطف بزرگی به من کرد که دو هم حجره خوب نصیب من کرد. »
و منظورش از دو هم حجره، علامه طباطبائی و برادرش آیت الله الهی طباطبائی بود؛ و درباره آن زمان می گفت: « با آقایان طباطبائی ها، چهارشنبه جلسه داشتیم؛ چه جلساتی بود! چه سخنان لطیف و ظریفی آن جا مطرح می شد. »
یک بار آیت الله مرندی برای معالجه به تهران مسافرت کرد و از آن جا به قم و زیارت حضرت فاطمه معصومه علیها السلام هم مشرف شد. سپس به فرزندش ـ که همراهش بود ـ فرمود: « مرا به خانه علامه ببرید. »
در خانه علامه را که زدند، شخصی آمد و در را باز کرد. مرحوم آیت الله مرندی پرسید: « علامه تشریف دارند؟ » او پاسخ مثبت داد و سپس آیت الله مرندی فرمود. « به علامه اطلاع دهید که علی اکبر مرندی دم در است. »
در این هنگام، علامه سراسیمه، با آن رعشه ای که دستشان داشت، تشریف آورده و گفتند: « آقا علی اکبر مرندی تویی؟! خودتی؟! » آن گاه روبوسی و مصافحه کردند و همان دم در گریستند. سپس چند ساعت با هم خلوت کردند.

آیت الله علی معصومی ( مشهور به آخوند همدانی)
فقیه عارف، آیت الله علی معصومی ( مشهور به آخوند همدانی) می فرمود:
« من مردی بی هواتر از این مرد ( علامه طباطبائی ) ندیدم. »
و نیز می فرمود: « ما همواره علامه طباطبائی را در سکوت می دیدیم تا آن که شبی در خارج شهر مقدس مشهد، در محلی که همواره آیت الله میلانی و عده ای دیگر با علامه طباطبائی بودیم. به مناسبت، مسأله ای پیش آمد و آیت الله طباطبائی دو ساعت تمام بیاناتی فرمودند و به طور مفصل نکاتی گفتند. »
پس از پایان سخنانشان، عرض کردم:
« من در اعمال ـ به ظاهر ـ شب جمعه خوانده بودم که هر کس فلان عمل را انجام دهد، خداوند به وی گنجی عنایت می فرماید یا از مال یا از علم. من چون مال نمی خواستم، آن عمل را به جا آوردم تا خداوند گنج علم را نصیب من گرداند. لله الحمد والشکر، امشب به آن مراد رسیدم و گنج علم را پیدا کردم. »

آیت الله محمدی گیلانی
« این مرد عظیم والا همت [علامه طباطبایی] که زیر این چرخ کبود ز هر چه رنگ تعلق پذیر آزاد بود، همچون صالحان اسلاف خویش در فنون گوناگون معقول و منقول صاحب نظر و مبتکر بود. »

بهاء الدین خرمشاهی
« المیزان [علامه طباطبایی] مهمترین و جامع ترین تفسیر شیعه پس از مجمع البیان طبرسی در قرون جدید است. »

محمد جواد مغنیه، نویسنده معروف لبنان
«... از وقتی که المیزان بدست من رسیده است، کتابخانه من تعطیل شده و پیوسته روی میز مطالعه من کتاب المیزان [علامه طباطبایی] قرار دارد. »

دیگران از منظر علامه
آیت الله قاضی ( ره )
آیت الله طباطبائی می فرمودند:
« مرحوم قاضی نمی پذیرفتند که کسی از ایشان عکس بگیرد تا آن که مجبور شدند برای داد و ستدی از خود عکس بیاندازند ( زیرا می بایست عکس روی شناسنامه ایشان می بود. )
روزی [علاقمندان]، پس از درس مرحوم قاضی شماری از همان عکس را که برای شناسنامه انداخته بودند، آوردند تا میان شاگردان پخش کنند و شاگردان برای گرفتن عکس ها از یکدیگر پیشی می گرفتند و هر کس عکس را از دیگری می ربود! شلوغ که شد، آقا فرمودند: « شما اصلاً عقل ندارید! من خودم این جا نشسته ام، شما سر عکس من دعوا می کنید؟! »
علامه طباطبائی پس از نقل این خاطره افزودند: « ما هم یکی از آنان بودیم که در آن جلسه عکس می خواست! »

امام خمینی (ره)
علامه با امام راحل (ره) از قدیم روابط دوستانه داشتند و برای ایشان احترام قائل بودند پس از انقلاب نیز ـ آن چنان که شاگردشان آیت الله جوادی آملی، بیان می کنند ـ امام امت را به عنوان بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران و رهبر کبیر انقلاب شکوهمند اسلامی ایران پذیرفتند و همواره این اصل را مایه سعادت، سیادت و عظمت اسلام و مسلمانان می دانستند.
هنگامی که یکی از مشاهیر فلسفه به قم آمده بود، در مجلسی، چون امام را نمی شناخت از امام پرسید: « شما آقا طباطبائی هستید؟ » علامه فرمودند:
« طباطبائی منم؛ ایشان آیت الله خمینی، استاد من هستند. » همه می دانند که علامه طباطبائی سخن به مجامله نمی گفت. و متخصصان می گفتند:
« تدریس فلسفه امام بر فلسفه علامه مقدم بود. »
علامه طباطبائی، پس از قیام امام راحل، درباره سخنان و اعلامیه های امام گفت: « امام خیلی قاطع کلام خود را می گوید. »
یکی از اهل علم مشهد ـ که مدتی در امر امام راحل دودل بود ـ می گوید.
« یک بار که مرحوم علامه به مشهد آمده بود، درباره امام راحل از ایشان پرسیدم، فرمودند: « این مرد بر ملکوت مسلط است. »
وقتی امام به قم رفته و در کوچه محل سکونت استاد علامه طباطبائی ساکن شده بودند، همسایه های اطراف برای سهولت رفت و آمدها، خانه ها را خالی کرده بودند. علامه نیز به امام عزیز فرمود: « اگر لازم است ما هم خانه مان را تخلیه کنیم؟»
امام به ایشان فرمودند: « همجواری شما برای ما مغتنم است. »
استاد احمدی نقل می کند:
« زمانی که انقلاب پیروز شد، امام در همسایگی علامه مستقر شدند. صوت بلندگوهایی که به منزل محل اقامت امام راحل وصل شده بود، خیلی زیاد بود. روزی خدمت علامه طباطبائی بودم، یک نفر به ایشان گفت: « با این سر و صدا اذیت نمی شوید؟ » مرحوم طباطبائی لبخندی زد و فرمود:
« هر چه از دوست می رسد، نیکوست! » با این که واقعاً اعصابشان ضعیف بود و از سر و صدا ناراحت می شدند. »
حجت الاسلام موسوی می گوید:
« خوشحالی استاد از پیروزی انقلاب اسلامی چنان بود که نمی توانستند از اظهار آن خودداری کنند. روزی به من فرمودند:
« دلم می خواهد رژه ارتشیان در برابر امام را ببینم. »
عرض کردم: « هم اکنون ارتشیان در کوچه اند و چند لحظه دیگر، رژه آنان آغاز می شود. » با هم پشت در منزل آمدیم؛ در را باز کردم و ایشان مدتی طولانی به تماشای رژه ایستادند و مکرر به من می فرمودند:
« چقدر جالب است! چقدر جالب است! »

آیت الله بهجت ( حفظه الله )
حجت الاسلام ضرابی نقل می کند:
از استاد درباره جنبه های اخلاقی و معنوی آیت الله بهجت ـ دام ظله ـ پرسیدم، فرمودند: « ایشان اهل زهد و تقوا و عمل هستند. »
همچنین مرحوم علامه، درباره آیت الله بهجت می فرمودند:
« ایشان بنده صالح (خدا)است. » و در نماز آیت الله بهجت نیز شرکت کرده و به ایشان اقتدا می کرد.

سید هاشم حداد (ره)
علامه طباطبائی می فرمود:
« آقا سید هاشم حداد، بسیار شوریده و وارسته است. »

سید ابن طاووس، ابن فهد حلی و سید مهدی بحرالعلوم (ره)
علامه می فرمود:
« سید بن طاووس، ابن فهد حلی و سید مهدی بحرالعلوم از کاملان بودند. »

ملا صدرا (ره)
یکی از اعاظم شاگردان علامه فرمودند:
« مرحوم استاد جلد هشت و نه اسفار را خصوصی و برای گروهی خاص از شاگردان خود تدریس کرده و فرمودند:
« خداوند هنوز بحث معاد را روزی اهل علم نکرده است. »
و بنده از ایشان پرسیدم: چرا بر این دو جلد تعلیقه ای ندارید؟
فرمودند: مرحوم صدرا همه سخن آن مباحث را فرموده است؛ و دیگر چیزی باقی نگذاشته تا ما بگوییم! »
آیت الله قاضی می فرمود: « ملاصدرا فخر شیعه است. » و آیت الله کشمیری می فرمود: « ملاصدار دائم الوضو بود و بسیار قوی؛ و مانندش پس از او نیامده است. »

آیت الله سید محمد حسن الهی (ره)
استاد فاطمی نیا از قول علامه طباطبائی نقل می کنند:
« بنده از اخوی ( آیت الله سید محمد حسن الهی ) استفاده می کنم. »
از بزرگی شنیدم که قواعد و برنامه های سیر و سلوک در دست برادر علامه بیشتر (از علامه) بود.
از گفتنی های دیگر حیات آن مرحوم این است که روزی هنگام تدریس شفای بوعلی، صوت خود ابن سینا را می شنود که مراد خود را از مطلب مورد بحث آن روز بیان می کند!

ملا فتح علی سلطان آبادی (ره)
حجت الاسلام صدیقی می گوید:
« آیت الله بهجت از آیت الله طباطبائی نقل کردند که «آیت الله نائینی می گفت: بنده در مراقبه، هیچ کس را همتای سید بن طاووس و ملا فتح علی سلطان آبادی ندیدم. »
به ظاهر، این نقل علامه، دست کم نشان دهنده ارادت او به مرحوم سلطان آبادی اراکی (وفات: 1318ق) است. در هر حال، نقل چند داستان نیز درباره مقام علمی و روحانی مرحوم ملا فتح علی ـ که بسیار ناشناخته مانده ـ مناسب می نماید:
مرحوم شیخ فضل الله نوری(ره) می فرمود:
« خوابی دیدم و برای تعبیر آن نزد ملافتح علی رفتم. همین که مقداری از خواب را برای ایشان بیان کردم، فرمود: « خوب! می دانم؛ بعدش هم این بود و این بود ... » و تا آخر خواب را برای من نقل و سپس تعبیر کرد. »
از مقام علمی وی نیز می توان به این داستان جالب اشاره کرد:
« روزی گروهی از علما، که سید اسماعیل صدر و حاج حسین نوری ـ صاحب مستدرک الوسائل ـ و سید حسن صدر نیز در میان آنان بودند، در منزل مرحوم ملا فتح علی بودند که ایشان آیه
« و اعلموا ان فیکم رسول الله؛ لو یطیعکم فی کثیر من الأمر لعنتم ولکن الله حبب إلیکم الإیمان ... » را خواند و به تفسیر «حبب ألیکم» پرداخت و پس از تفسیر بلند و طولانی ای که از آن کرد، حاضران، آن معنی و تفسیر را مطابق ظاهر آیه دیدند و در شگفت ماندند که چگونه پیش از این، مطالب یاد شده را از آیه نفهمیده بودند؟!
روز بعد نیز همگی مهمان مرحوم ملا فتح علی شدند و باز آن جناب، همان آیه را به شیوه ای دیگر تفسیر، و مطالب جدیدی را بیان کرد و باز حاضران، معنای جدید را مطابق ظاهر آیه دانستند و در عجب شدند که چه طور خود این معنی را نفهمیده بودند! و همین طور تا سی روز این جلسه ادامه یافت و هر روز ملا فتح علی، تفسیر نو و فهم تازه ای از آیه بیان می کرد و هر چه می فرمود، به نظر بزرگان حاضر در محفل، مطابق ظهور آیه بود و هیچ مخالفتی با ظاهر آیه نداشت، گرچه تفسیرها با هم تفاوت داشت!! »

ملامهدی و ملا احمد نراقی (ره )
استاد فاطمی نیا به نقل از علامه می فرمود:
« عالمان دینی و حوزه ها هم، ملا مهدی نراقی و فرزندش ملا احمد نراقی را نمی شناسند. ارزش و جایگاه این پدر و پسر، در حوزه ها هم مجهول مانده است! و آیت الله بهاء الدینی بر این اعتقاد بود که پسر (ملا احمد) در علمیت از پدر مهم تر بوده است. »

علامه امینی (ره)
استاد امجد نقل می کند:
مرحوم امینی ـ صاحب الغدیر ـ در شبانه روز هجده ساعت کار علمی می کرد و ... خیلی با شور و حال بود. استاد علامه طباطبائی می فرمود:
« پس از رفتن به نجف اشرف، چنین حالی یافت. »

و مرحوم امینی می فرمود:
« برای تألیف الغدیر صد هزار کتاب از کتابهای اهل سنت را مطالعه کرده ام.»!
شیخ عبدالحسین امینی برای اثبات ولایت مولا علی علیه السلام شروع به تحقیق و نگارش در این موضوع کرد، اما وقتی با آن همه مظلومیت امیرالمؤمنین علیه السلام در تاریخ و کتاب ها روبه رو شد، می گفت:
« سی سال زحمت کشیدم تا ثابت کنم علی مسلمان است! »

آیت الله سید محمد هادی میلانی (ره)
علامه طباطبائی درباره آیت الله سید محمد هادی میلانی می فرمود:
« آقا میلانی فرشته است. » و در برهه ای از زمان، افراد را برای تقلید به ایشان ارشاد می کرد. آیت الله بهاء الدینی نیز می فرمود:
« آقا میلانی از نوادر است. »
مرحوم استاد علی احمدی نقل کرد:
« یکی از اهل علم می گفت: من از تبریز برای زیارت و پابوسی حضرت امام رضا علیه السلام به راه افتادم، اما متأسفانه در طول مسیر ـ که با وسیله عمومی طی می شد ـ چشمم به دختر بدحجابی بود و دلم به او مشغول.
وقتی به مشهد رسیدم، روی تشرف به حرم رضوی علیه السلام را نداشتم همان روزها برای نظافت روضه منوره اقدام شد و زوار از آن جا خارج شدند و تنها آیت الله میلانی و علامه طباطبائی به سوی ضریح می رفتند.
من، همان دم، پشت سر آن دو حرکت کردم و وقتی آن ها مشغول زیارت شدند، از بدبختی و خُسران خودم سخت به گریه افتادم و توبه کردم و در درون، از گناهی که از من سر زده بود، خود را سرزنش می کردم.
مدتی در آن حال بودم که ناگهان آیت الله میلانی ـ بدون این که مرا بشناسد ـ به سمت من برگشت و مرا با نام خودم خواند و فرمود:« آقا فلان! إن الله یحب العبد و یبغض عمله (گاهی) پروردگار بنده ای را دوست دارد اما کردار آن بنده، مورد غضب اوست. »
از یادگاری های حیات سیاسی ایشان هم، می توان به تأیید حکم اعدام حسنعلی منصور (نخست وزیر دستگاه شاه) اشاره کرد و این که مرحوم آیت الله میلانی نیز از عالمانی بود که برای اعتراض به دستگیری امام راحل، مشهد را ترک کرده و برای اعتراض به دستگاه شاه به تهران آمدند و حمایت خود را از امام امت (ره ) اعلام کردند.

آیت الله محمد کوهستانی (ره)
آیت الله طباطبائی فرمودند:
« از وقتی که آقا محمد کوهستانی را در منزل آیت الله میلانی دیدم، هیچ شبی نشد که ایشان را فراموش کنم. »
و آیت الله بهجت نیز می فرمود:
« در پی درگذشت آقای کوهستانی در آن عالم غوغا برپا شد. »

آیت الله محمد حسین اصفهانی (ره)
استاد فاطمی نیا نقل می کنند:
« مرحوم علامه طباطبائی افتخار می کرد که شاگرد آیت الله محمد حسین اصفهانی بوده است. » در معرفی مقامات مرحوم شیخ محمد حسین اصفهانی، همین بس که آیت الله کشمیری می فرمود:
« آقا محمد حسین در جهات توحیدی و عرفانی اگر از مرحوم قاضی بالاتر نبود، پایین تر هم نبود. »
دیگر اینکه « آیت الله محمد حسین اصفهانی زمانی [ به ظاهر در اواخر عمر] می فرمود: « من دیگر هیچ آرزویی ندارم؛ اصلاً دلم نمی خواهد اتفاقی رخ دهد یا کاری انجام دهم. احساس می کنم که دیگر به چیزی دلبستگی ندارم. حتی اینکه مثلاً پسرم را داماد کنم. تنها تربیت شدن مردم را دوست دارم و برای همین هم سر درس و تدریس حاضر می شوم. » و یکی از سه استادی که آیت الله بهجت ـ دام ظله ـ به آنان تعلق خاطر دارد، همین مرحوم اصفهانی است. ایشان از استادانی است که در سیره اخلاقی آیت الله بهجت بسیار مؤثر بود.

آیت الله سید محمد تقی خوانساری (ره)
از جمله افرادی که علامه در قم، در نماز جماعتشان شرکت می جست، آیت الله مجاهد سید محمد تقی خوانساری (ره) بود.

آیت الله حاج عباس قوچانی (ره)
مرحوم طباطبائی یکی از شاگردان خود را که رهسپار نجف اشرف بود، در امور معنوی و عرفانی، تنها به آیت الله حاج عباس قوچانی حواله کرده بود.

آیت الله محمد رضا مظفر(ره)
درباره آیت الله محمد رضا مظفر ـ صاحب المنطق و اصول الفقیه ـ می فرمود: « عربها نوعاً ذوق معقول ندارند، اما ایشان جامع معقول و منقول است. »

مرحوم مهدی الهی قمشه ای (ره)
مرحوم علامه، پس از این که شاگردان خودشان را درس حکمت می دادند، آنان را می فرستادند نزد مرحوم مهدی الهی قمشه ای تا عرفان بخوانند؛ مانند آقا سید مصطفی خمینی و شهید مطهری.

ملا علی معصومی همدانی (ره)
آیت الله طباطبائی در پاسخ کسی که درباره آخوند همدانی از ایشان پرسیده بود،
فرمود: « جا دارد که مردم به قصد زیارت آقا ملا علی معصومی همدانی، از
گوشه و کنار و مناطق دور دست، به همدان مهاجرت کنند. »

حافظ شیرازی (ره)
علامه به دیوان حافظ شیرازی علاقه ی ویژه ای داشتند برخی اوقات که در محضرشان یکی از اشعار زیبای حافظ خوانده می شد، ایشان به توضیح و تفسیر آن می پرداختند.
حتی تجزیه و تحلیلی بر اشعار حافظ نوشته بودند، اما آن ها را از میان بردند. شب های چهارشنبه برای گروهی خاص از شاگردان شرحی بر دیوان حافظ می فرمود، یک نفر شعر را می خواند و علامه تفسیر می کرد. مرحوم علامه به دیوان لسان الغیب تفأل هم می زدند، و به تصحیح و طبع « قدسی» دیوان او علاقه داشتند و می فرمودند:
« حافظ ( در زیبایی و ظرافت بیان و بلندی محتوا در میان شاعران ) دومی ندارد. »
روزی نیز بر مرقد حافظ حاضر شده و آن جا متوجه می شوند که حافظ شیعه بوده است و آن غزل هم که با مصراع « ای دل غلام شاه جهان باش و شاد باش! » آغاز می شود نیز سروده خود حافظ است ( با این که این غزل در نسخه قزوینی ـ غنی نیست). و هنگامی که از ایشان پرسیده می شد: « غیر از خواجه چه کسی از شعرای فارسی زبان اهل کمال، بهتر و زیباتر شعر سروده است؟» جواب می دادند: «خواجه»! هرگز دیده نشد که مرحوم علامه، کسی را در ردیف خواجه حافظ نام ببرند؛ بلکه می فرمودند:
« گفتار خواجه بر طبق حال است؛ ای کاش کسی می توانست غزلیات او را بر طبق حالات سلوکی تنظیم کند! » و همواره می فرمودند: « چه کسی می تواند غزلیات حافظ را شرح کند؟! »

حاج آقا امجد
حجت الاسلام تحریری می فرمود:
مرحوم آیت الله میلانی اهل ذوق بود. روزی از مرحوم علامه خواست تا یکی از شاگردان خود را برای جلسات انس و معنی معرفی کند. علامه طباطبائی جناب آقای امجد را معرفی کردند. یادم است که آیت الله میلانی از جناب آقای امجد در آن مجلس خواست که اشعار بابا طاهر را بخواند.
بعدها درباره آقا امجد از علامه پرسیدم.
فرمودند: « ایشان قوی است. »

دکتر علی شریعتی
حجت الاسلام ضرابی نقل میکند:
در مجمع نقد و بررسی آثار دکتر علی شریعتی که به هر یک از شاگردان کتابی واگذار شد، خود علامه هم کتاب کویر او را مطالعه و بررسی فرمودند و اظهار داشتند: « کتاب کویرش را خواندم؛ هجده اشکال اصولی دارد. »

--------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت :
زمهر افروخته نویسنده : سید علی تهرانی ناشر : انتشارات سروش چاپ دوم ، 1382 آن مرد آسمانی نویسنده : مرتضی نظری ناشر : دفتر نشر فرهنگ اسلامی چاپ دوم ، 1382 رمز موفقیت علامه طباطبایی نویسنده : حمید نگارش / علی باقی نصر آبادی ناشر : موسسه انتشاراتی امام عصر - عج چاپ دوم ، 1381 طبیب عاشقان نویسنده : یعقوب قاسملو ناشر : نسیم حیات چاپ اول ، 1379